عـاصی شدم ، بریـده ام از اینهمه عـذاب
از گـریـه هـای هـرشبـه ام روی رختـخواب
ده سال مـی شود کـه بـرایـم غـریبـه ای
ده سال مـی شود کـه خـرابـم...فقـط خـراب
شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد می کشی
شاید تـو هـم همیشـه خـودت را زدی بـه خـواب
از مـن چـه دیـده ای کـه رهـایـم نمی کنـی؟
جـز بیقـراری و غـم و انـدوه و اعتصـاب؟
جــز فکـرهـای منفـی و تصمیـم هـای بـد
جـز قـرصهـای صـورتـی ضـد اضطـراب؟
اصـلا تـو بـهترین بشـری!!مـن بـدم بـدم!
بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب
:: موضوعات مرتبط:
شعر عاشقانه ,
,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1